معنی طم و رم - جستجوی لغت در جدول جو

طم و رم

لغت نامه دهخدا

آب و خاک، کنایه از کم و زیاد، جزئیات چیزی، برای مثال عقل تو قسمت شده بر صد مهمّ / بر هزاران آرزو و طمّ ورمّ (مولوی - ۶۴۹)، خشک و تر

فرهنگ فارسی عمید

خم و چم

کنایه از عشوه و ناز، فوت و فن

فرهنگ فارسی عمید

چم و خم

پیچ و خم، کنایه از ریزه کاری، کنایه از رفتار با ناز و خرام، خرام، ناز

فرهنگ فارسی عمید

چم و خم

(چَ مُ خَ)

ادب در معاشرت با زیرکی و استادی، اظهار ادب با زبان و اشارات لب و روی، ادا و اطوار. قر و غربیله. ناز و کرشمه. و رجوع به چمیدن شود، راه و روش وصول به مقصود، زیرکان و موقعشناسان را. پیچ و خم هر کار یا هر امری که هوشمندان دریابند

لغت نامه دهخدا

خم و چم

(خَ مُ چَ)

نازو ادا که از معشوق هنگام خرام بر روی کار آید. (غیاث اللغات) ، حرکات دلبرانه را هم گفته اند. (لغت نامۀ شوشتر نسخه خطی) ، کنایه از فروتنی و تواضع است. (لغت نامۀ شوشتر نسخه خطی)

لغت نامه دهخدا

هم و غم

(هََ مْ مُ غَ م م / غَ)

غصه واندوه. غم و اندوه. رجوع به هم و ترکیبات آن شود

لغت نامه دهخدا

طم ورم

ساخته از تازی آب و خاک، خشک و تر، بیش و کم، داراک بسیار آب و خاک، خشک و تر، کم و زیاد قلیل و کثیر، مال بسیار

فرهنگ لغت هوشیار

چم و خم

ادب در معاشرت با زیرکی و استادی

فرهنگ لغت هوشیار

چم و رج

زیر و بم، فوت و فن، ریزه کاریها، راست و ریست کردن، نظم

فرهنگ گویش مازندرانی

معنی طم و رم - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما